طلاق عاطفی زوجین
این مقاله پیرامون موضوعات راه حل طلاق عاطفی، نشانه های طلاق عاطفی، مراحل طلاق عاطفی، طلاق روانی چیست، طلاق عاطفی، تعریف طلاق عاطفی، راههای رهایی از طلاق عاطفی، طلاق عاطفی چیست خواهد بود.
راه حل طلاق عاطفی
* نگاه علمی را در خود تقویت کنید نه نگاهها و برداشتهای احساسی را.
* اگر هنوز ازدواج نکردهاید، شیوهها و معیارهای صحیح انتخاب همسر را یاد بگیرید و اجرا کنید، نه صرفا عشق و علاقه موقت دو جانبه را.
* اگر ازدواج کردهاید به طور مداوم آموزههای نحوه رفتار شخصی و اجتماعی، همسرداری ، بچهداری، شیوه زندگی و… را یاد بگیرید و راهکارهای عملی آنها را با زندگی خود تطبیق دهید.
* راههای صحیح اصلاح رفتار نادرست و جلوگیری از تکرار آنها را بیاموزید و اجرا کنید نه اولین راهی را که به نظرتان میرسد.
*از هر مساله جزئی و کوچکی شکوه نکنید. با شناخت کافی، اهم و فی الاهم کنید و ویژگیهای واقعا بد و مسائل اساسا مهم را مد نظر بگیرید.
* احترام متقابل را حفظ کنید. بیاحترامی و توهین مقدمه دلخوری و ورود به حیطه لطمات عاطفی است.
* به تفاوت سلیقه، فکر و نگاه یکدیگر احترام بگذارید و دیگری را تمسخر نکنید.
* اگر با تغییر دکور یا رنگ یا… موافق نیستید اما همسرتان آن را دوست دارد، در صورتی که مشکل حادی پیش نمیآید، انتخاب و سلیقهاش را بپذیرید.
* برای داشتن زمانهای مکالمه دو نفره برنامهریزی کنید.
* نگذارید دلخوری باعث شود مکالمات دو نفره از زندگی حذف شود.
* در حین بیان ناراحتیهای خود از مجادله و بلند کردن صدایتان پرهیز کنید.
* خواستهها و انتظاراتتان را واضح و مشخص بیان کنید.
* هر گفته جایی و هر سخن مکانی دارد. آن را همواره رعایت کنید.
* آنچه را برای خود نمیپسندید برای دیگری نپسندید. اگر نمیخواهید همسرتان با عصبانیت جوابتان را بدهد، شما هم چنین نباشید. اگر به خانواده خود عشق میورزید، خانواده او را نیز دوست داشته باشید.
* عشق و علاقه با منت جور درنمیآید. برای عشقی که به طرف دیگر داشتهاید یا کارهایی که به سبب علاقه خود کردهاید منت سر همسرتان نگذارید.
* از خودتان هم (نه از طرف مقابل) به شکلی منطقی و منصفانه حسابکشی کنید.
* قدم به قدم اشتباهات و اشکالات رفتاری و گفتاری خودتان را صحیح و رفع کنید.
* از تکرار اشتباهات و اشکالاتتان پرهیز کنید.
* ویژگیهای بد و خوب خود و طرف مقابل را با هم سبک و سنگین کنید.
* نحوه مهار عصبانیت و مدیریت خشم را بیاموزید.
* در حل مشکلات جدّیت داشته باشید.
* مشکلات اساسی را به حال خود رها نکنید.
نشانه های طلاق عاطفی
رنگ باختن عشق
اولین چیزی که در طلاق عاطفی میان زن و شوهر از بین می رود، جاذبه و اعتماد آنها نسبت به هم است. وقتی یکی از زوجین مملو از نیازهای برآورده نشده در زندگی مشترک باشد، احساس غمگینی و ناامیدی در او شکل می گیرد.
طلاق عاطفی را حتی طلاق پنهان نیز می نامند چرا که همسران در محیط های اجتماعی ممکن است خوب و صمیمی به نظر برسند، اما در تنهایی قادر به تحمل یکدیگر نباشند. این سرد شدن ها ممکن است در آغاز یک طرفه باشد، اما اندکی که بگذرد دو طرفه می شود.
به مرور زمان زوجین دیگر نه نگران هم می شوند و نه نسبت به یکدیگر عاطفه مثبتی بروز می دهند.
زندگی زیر یک سقف در حالی که در واقع هیچ ارتباط رضایت بخشی بین آن ها وجود ندارد، تحمل مشکلات را دشوار و ادامه زندگی را دشوار تر می سازد.این روند ممکن است حتی سال ها به طول بینجامد و در نهایت به طلاق قانونی منتهی شود.
تمرکز روی اختلافات و نقاط ضعف همسر
یکی از مسائل مهمی که در طلاق عاطفی رخ می دهد این است که چون نیاز های زوجین توسط یکدیگر برآورده نمی شود، رفته رفته به جای وجوه مشترک، هر یک به اختلافات و نقاط ضعف دیگری می اندیشد.
پیامد این تمرکز منفی، برجسته کردن اختلافات و نادیده گرفتن اشتراکات است که به فضای فردی وسعت می بخشد و فضای دو نفره را محدود تر می سازد. اشتیاق کم می شود، صمیمیت از بین می رود و جملاتی که میان آنها رد و بدل می شود همگی بوی بی تفاوتی می دهد.
دلایل اصلی بروز طلاق عاطفی
از جمله دلایل بروز طلاق های عاطفی می توان به این موارد اشاره کرد که البته در میان دیگر دلایل طلاق، شایع ترین ها هستند؛ وجود ویژگی های اخلاقی نامطلوب در زوجین، ازدواج دیر هنگام، خشونت یکی از زوجین، دخالت های بی مورد دیگران در زندگی مشترک، بیکاری یا از دست دادن موقعیت شغلی، به خطر افتادن وضعیت اقتصادی خانواده و در نهایت ضعف مهارت های ارتباطی کلامی و غیر کلامی در همسران.
مهم ترین نکته ای که توجه به آن می تواند مانع از بروز بسیاری از جدایی های عاطفی شود این است که همسران در شناخت و برطرف کردن نیازهای عاطفی یکدیگر، ناموفق هستند.
به طور کلی می توان گفت نیازهای اساسی که برای مردان تعریف شده است عبارت است از:
حمایت خانوادگی، تحسین، همراهی در تفریحات و در مقابل نیازهای اساسی که برای زنان تعریف می شود عبارت است از: محبت، گفت وگو، صداقت و روراستی، حمایت مالی و تعهد خانوادگی.
حال و با توجه به این که تفاوت زیادی در نیاز های مردان و زنان دیده می شود، لذا به وجود آمدن مشکل و سازگاری میان آن ها زیاد تعجب آور نیست.
شاید مردی به راستی به همسرش علاقه داشته باشد و فکر کند که نیازهای همسرش را برآورده کرده است، اما مشکل اینجاست که او تصور می کند نیازهای همسرش مانند نیازهای خودش است و لذا در این مسیر ناکام می ماند. این مطلب درباره زنان نیز صدق می کند.
مراحل طلاق عاطفی
مرحله اول؛ سرزنش:
در مرحله اول، شروع کننده تمرکز خود را متوجه همسر می کند و او را در تمام اتفاق های گذشته، حال و آینده مقصر می داند. در این مرحله فرد دارای یک تصویر بد و نامناسب نسبت به خود است و ممکن است به راحتی آسیب ببیند. شروع کننده در بیشتر موارد افسرده و غمگین است و احساس کمبود انرژی می کند و در نظر دوستان و خانواده هم بسیار آشفته به نظر می رسد. خصوصیات و واکنش های رفتاری فرد در مرحله اول، با توجه به اینکه در زمره افراد شروع کننده یا غیرشروع کننده باشد، فرق می کند. در چنین شرایطی مرد یا زنی که درخواست طلاق داده (شروع کننده) می خواهد از یک زندگی پر از استرس به آرامش برسد چرا که دچار عصبانیت، افسردگی و ترس است ولی سعی می کند همه چیز را عادی جلوه دهد. طرف غیرشروع کننده (کسی که درخواست طلاق نداده) هم در این مرحله شروع کننده را فردی خیره سر و سمج می نامد.
مرحله دوم؛ سوگواری:
در این مرحله غم و اندوه فراوان بر شروع کننده مستولی می شود. به هر اظهار نظری واکنش تند نشان می دهد و به شدت در افکار و احساسات خود غوطه ور می شود. تمرکز حواس خوبی ندارد، به گونه ای که در انجام کارهای روزمره اش با مشکلاتی مواجه خواهد شد. در این مرحله اگر زوج دارای فرزند باشند، به تدریج در انجام مسوولیت هایشان سستی به خرج می دهند و ممکن است یکی از والدین دست روی بچه بگذارد تا شاید همسر از دست داده را دوباره صاحب شود.
مرحله سوم؛ خشم:
هر چند خشم در هر مرحله از مراحل ۵گانه تظاهر پیدا می کند ولی از خصوصیات بارز مرحله سوم است، به خصوص نسبت به دوستان و افراد خانواده و بیشترین بخش آن متوجه همسر می شود. با این حال ممکن است مرد به تمام زن ها و حتی زن نسبت به تمام مردها حس خشم داشته باشد. در این مرحله شروع کننده خود را محق می داند که عصبانی شود و همسرش باید تاوان اعمالش را پس دهد و آزار و اذیت شود. حتی گاهی بی دلیل نسبت به فرزندان خود حساسیت های بی مورد دارد و به آنها پرخاش و توهین می کند ولی با این حال در پشت این چهره، ترس های بسیاری نهفته است؛ چگونه می توانم تنها زندگی کنم؟ توانایی گذران زندگی را دارم؟ می توانم از خودم حمایت کنم؟ آیا موفق به پیدا کردن شخص دیگری خواهم شد؟ و…
مرحله چهارم؛ تنهایی:
بسیاری از افراد بعد از دوران بلوغ، احساس می کنند تنها هستند. به تدریج شروع کننده شخصیت خود را طوری تطابق می دهد که دیگر نیازی به همسر ندارد. مرد یا زن سعی می کنند به خود اطمینان پیدا کنند و تصمیم نهایی را بگیرند. آنها در این مرحله خودشان را بازسازی می کنند و تصویرشان از خود، نسبت به مرحله اول خیلی بهتر می شود.
مرحله پنجم؛ بازگشت به زندگی:
ورود مجدد به زندگی آخرین مرحله از فرایند طلاق قانونی است. مرد یا زن احساس می کنند که دوباره کنترل بیشتری بر زندگی خود دارند. در این مرحله فرد می تواند برنامه ریزی درازمدت انجام دهد. اگر هر دو در این مرحله قرار داشته باشند، به ندرت کارشان به محاکم قضایی کشیده می شود و فرایند طلاق قانونی بدون نیاز به دادگاه تکمیل می شود.
طلاق روانی چیست
تمامی انسان ها در دایره محدود زندگی زناشویی خود به نوعی در معرض آسیب های روحی و روانی قرار دارند. این پدیده تاریخی با اوج گیری تجدد در قرن بیستم مکانیسم پیچیده تری به خود گرفته و آسیب های ناشی از این فرآیندها نیز بسیار پیچیده تر شده است…
شاید برای بسیاری از مخاطبان جراید مشاهده آمارهای رو به گسترش طلاق هر جامعه یی – به ویژه در جامعه ایران در سال های اخیر – جای تعجب داشته باشد اما با بررسی دقیق تر در نوع زندگی های مشترک امروزی شاهد شکل جدیدی از طلاق هستیم به نام طلاق روانی.
طبیعی است که امروزه دیگر ایمنی به مفهوم گذشته برای هیچ کس در هیچ محدوده یی وجود ندارد.منشاء زندگی انسان ها تنها به خصوصیات فردی آنها برنمی گردد بلکه تحت تاثیر عوامل و ابزار دور و اطراف خود نیز قرار دارد. امروزه در زندگی های مشترک نه یک زن تابع مطلق چارچوب تمایلات مرد است و نه یک مرد در مفهوم قبلی خود می گنجد. تمام این عوارض و تبعات ناشی از زندگی های ابزاری امروزی، شرایطی را برای بسیاری از زوج های جوان فراهم می سازد که از یک طرف تحت تاثیر اختلافات شدید سلیقه یی قرار می گیرند و از طرفی دیگر بنا بر برخی مصلحت ها یا امکان جدایی برای آنها فراهم نیست یا نمی توانند به سادگی از هم جدا شوند. دچار شدن به این حالت برزخی در زندگی را متخصصان روانشناسی غرب «طلاق روانی» لقب داده اند.
ظهور انتظارات جانبی و بعضاً زائد در کنار انتظارات واقعی زندگی و در نتیجه تحت الشعاع قرار گرفتن رفتارهای متقابل در تامین یا عدم تامین انتظارات و پیدایش این عامل بیشترین نقش را در برهم زدن قواعد اصلی زندگی ایفا می کند. حال اگر این زندگی به نوعی با برخی محدودیت های اخلاقی برای سرانجام خود مواجه باشد و راه به سوی طلاق قانونی مسدود باشد، زندگی ظاهراً ادامه می یابد اما با کوهی از مشکلات و معضلات درونی، این مشکلات و معضلات عملاً زندگی را با نوعی جدایی خصمانه مواجه می سازد و طرفین تنها چیزی را که بهره مند هستند نوعی جدایی روانی است که اگر به این مساله دقت شود مشاهده خواهد شد که به مراتب آثار روحی و روانی آن مخرب تر از طلاق قانونی است.تشکیل زندگی قبل از شناخت کافی و لازم، آرمان های موردنظر در زندگی را به چالش برده و علاوه بر ایجاد فاصله، زمینه را برای بروز اختلالات دیگر در زندگی فراهم می سازد.
تعارض و فشارهای روانی ناشی از کمبود فوق بر هر دو طرف (چه زن و چه مرد) بدبینی و عدم سازش غیررسمی را تقویت می کند. این چالش ها و تنش ها در بسیاری از زندگی ها، بیشتر زمانی سر از شاخه زندگی درمی آورند که فرد یا افراد دیگری به نام فرزندان به کاروان این زندگی اضافه شده اند و بعضاً علایق دوجانبه، اما متفاوت پدر و مادر به فرزندان، مانع جدایی رسمی و قانونی می شود. اما ادامه زندگی نیز نرمال نیست و متاسفانه بیشترین ضربات روحی از این جریان تند متوجه همان فرزند یا فرزندان می شود چرا که قطعاً متوجه نزاع ها، بگومگوها، بی احترامی ها، قهرها و دعواها و سایر مسائل حاشیه یی والدین خود شده و در تحلیل های کودکانه خود با نوعی ناکامی مواجه می شوند.تعارض های ناشی از طلاق روانی صرف نظر از اینکه کنار آمدن با مشکلات موجود به خاطر ملاحظات فوق تبدیل به عادتی تحمیلی و گاه ناخوشایند برای والدین می شود اما از هم پاشیدن انگیزه ها و جایگزین شدن رخوت ها و کدورت ها را به خودی خود با تعارض های متعدد مواجه می سازد.
احساس ناکامی از خطرناک ترین عواقب طلاق روانی است که ممکن است هر یک از طرفین را به سمت خطرات گوناگون و رفتارهای ضداجتماعی سوق دهد. تاکنون در زمینه عواقب و سوء آثار طلاق روانی (زندگی هایی که ظاهراً ادامه دارند، اما در باطن بسیار وخیم تر از جدایی معمولی هستند) مطالعاتی عمیق و آکادمیک در کشور ما صورت نگرفته است، در حالی که با مشاهده بافت زندگی های ایرانی و نوع تحمیلاتی که معمولاً از سوی بزرگان خانواده متوجه زوجین جوان است، پی می بریم که در کشور ما این مورد به وفور یافت می شود.تشدید فاصله بین والدین، فرزندان را نیز به سمت تربیت های مغایر با تربیت های مقبول جامعه سوق می دهد. اینجا است که می توان به نقش اساسی تعارض در ساختار این پدیده پی برد چرا که براساس تعریف روانشناختی از تعارض، تعارض بین دو انگیزه از خاستگاه های عمده ناکامی است.
وقتی بین دو انگیزه که قادر به درک متقابل از یکدیگر نیستند، تعارض به وجود آید یکی از آنها موجب ناکامی دیگری می شود.در بیشتر تعارض ها و تضادهای حاکم بر زندگی های فاقد تفاهم، به هدف هایی برمی خوریم که در عین حال هم خواستنی هستند هم نخواستنی، هم مثبت اند، هم منفی، اما این اهداف زمانی خوشایندند که فارغ از احساسات و تصمیمات کورکورانه، مطابق میل طرفین و منطبق با شرایط واقعی زندگی باشد، لذا اگر هدفی در نظر باشد که خواستنش قیمت گزافی به نام سرگردانی و آشفتگی را در پی داشته باشد، باید از آن به نفع تداوم زندگی صرف نظر کرد.
شکل گیری احساسات ناخواسته که پایه های آن بر اهدافی غیر از اهداف اساسی زندگی بنا شده است، باعث فزونی علائم منفی در طرفین می شود. همه این عوامل و عوامل متعدد و ریز دیگر در نهایت سبب شکل گیری حالتی از جدایی در زندگی می شود به نام «طلاق روانی» .
طلاق عاطفی
طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته می شود درواقع در این رابطه ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر منجر می شود به سردی تمامی روابطی که یک زوج می توانند با هم داشته باشند مانند رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی گفتاری.طلاق عاطفی
زیر یک سقف زندگی می کنند اما از بودن با هم لذت نمی برند و دیگر برایشان اهمیتی ندارد که در درون دیگری چه می گذرد و چه مسائلی دلمشغولی این روزهای او را رقم زده است. گاهی بسیار خسته و افسرده و گاهی بسیار عصبی می شوند اما ممکن است خشم خود را بروز ندهند و کسی نداند که از چه چیز عصبانی هستند.
تعریف طلاق عاطفی
طلاق عاطفی، طلاقی است که به موجب آن، زن و شوهر با یکدیگر ارتباط صمیمی ای ندارند و نمی توانند درباره احساسات و عواطف خود با یکدیگر حرف بزنند و ارتباط زناشویی مناسبی هم ندارند. این نوع طلاق، در مقایسه با طلاق رسمی، اثر به مراتب مخرب تری دارد، چرا که در طلاق رسمی زن و مرد از یکدیگر جدا می شوند و هر یک به دنبال زندگی تازه خود می روند اما در طلاق عاطفی که زوج زیر یک سقف زندگی می کنند، این موضوع در درازمدت فشار روانی زیادی به آنها وارد می کند و چون این همسران ارتباط احساسی خوبی هم با یکدیگر ندارند، زندگی شان کسالت بار خواهدشد.
راههای رهایی از طلاق عاطفی
در گام اول، از خودتان شروع کنید. معمولا افراد قبل از اینکه رفتار خود را بسنجند و به سهم خود در ایجاد مشکل پی ببرند، تقصیرها را به گردن دیگری میاندازند. در همه ادیان و معارف نیز به افراد توصیه میشود که قبل از بررسی رفتار دیگران و قضاوت کردن آنها، خود را بشناسید و به حساب اعمال خود برسید. اگر فکر میکنید حواس همسرتان پرت است و آنچنان که باید به خانواده توجه نمیکند، سعی کنید منصف باشید و مانند داوری بیطرف به نقش خود در ایجاد مشکل نیز بپردازید. شاید کمی سخت باشد اما وقتی عزمتان را جزم کردید که محبت و شوروشوق از دست رفته را به زندگیتان بازگردانید، باید ازخودگذشتگی به خرج بدهید. در یک زندگی متعادل با روال عادی و طبیعی دو طرف باید به یک میزان نقش داشته باشند، این کاملا درست است اما بحث ما اکنون بر سر شرایط نامتعادل است. پس اگر تصمیم گرفتهاید در روابطتان تغییری ایجاد کنید، باید ازخودگذشتگی کنید، تمام تلاشتان را بهکار بگیرید و اجازه ندهید بنیان خانواده سست شود.
در گام بعدی آرامش خود را حفظ کنید. با صداقت و با توکل به خدا عشق خود را به همسرتان عرضه کنید. آدمی بنده محبت است و هر بشری مشتاق است که علاقه و توجه دریافت کند. حال نوبت بازسازی احساسات آسیب دیده شخص شخیص خودتان است. میتوانید از احساسات خود بگویید بدون اینکه با حالت تهاجمی یا تدافعی با همسرتان روبهرو بشوید. یکی دیگر از مشکلات عمده میان زوجها مسائل عقیدتی است که البته حل کردن این مشکل به تلاش و پشتکار بیشتری نیاز دارد. برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد که با دانش و آگاهی بهدست خواهد آمد. از آنجا که ارتباط زوجها در طلاق عاطفی به حداقل میرسد گاهی لازم است از فردی خارج از خانواده و دوستان کمک بگیرید. مراجعه به مشاور خانواده راه مناسبی برای غلبه بر مسائل و مشکلات اینچنینی است. در صورتی که همسرتان از حضور نزد مشاور سر باز میزند سعی کنید از یکی از اعضای خانواده یا دوستان که روابط خوبی با همسرتان دارد درخواست کنید که نظر او را عوض کند. به یاد داشته باشید وقتی به دنبال شخص سومی برای ایجاد توافق و صلح هستید خیلی دقت کنید. متأسفانه تمام اطرافیان ما حسن نیت ندارند و به اندازه کافی دلسوز نیستند. حتی اگر دلسوز باشند شاید خرد کافی یا آگاهی لازم را نداشته باشند. پس شنوندهای عاقل باشید که به هر حرف و هر کسی اعتماد نمیکند.
طلاق عاطفی چیست
عدم رضایت از روابط جنسی و طلاق عاطفی
این استاد دانشگاه به اهمیت عوامل زیستی- جنسی مؤثر بر طلاق عاطفی اشاره کرد و افزود: رضایت از روابط جنسی بین زن و شوهر، از اهمیت زیادی برخوردار است. عدم تطابق میل جنسی میان زن و شوهر، انزال زودرس، لجبازی، یکدندگی، خودمداری، غرور، غرزدن و انتقاد کردن به میزان زیاد باعث دعوا، اختلاف و طلاق عاطفی میان زوجین میشود.
زوجین سنتی و زوجین پرتضاد
این جامعهشناس در ادامه افزود: زوجین “سنتی” اگرچه عموماً خوشحال بودند، اما از حیث سازگاری شخصیتی، ارتباط و حل مسئله به خوشحالی دو دسته قبل نبودند، اما در عقاید روحی، نقشهای سنتی و شبکه حمایتی خانواده و دوستان قوی بودند. توانایی زوجهای “پرتضاد” در بعضی از حوزهها پایین و نیازمند رشد بود. زوجین “از پا افتاده” نیز غمگین و اکثر آنها در فکر طلاق بودند، تعدادی از آنها نیز برای درمان مشکلات زندگی خود تلاش میکردند. براساس نتایج این تحقیق، زوجین غمگین میتوانند در طول زمان وضعیت خود را تغییر دهند.
نبود محبت، عشق و آرامش؛ مهمترین علل نارضایتی افراد خانواده
پژوهشگر پژوهشکده اقبال مشهد، نبود محبت، عشق و آرامش را مهمترین علل نارضایتی افراد خانواده عنوان کرد و افزود: در تعدادی از زندگیهای مشترک، مشکلات بهتدریج رخ نموده و بین زن و مرد فاصله میاندازد. سپس این مشکلات روزبهروز بیشتر و عمیقتر شده تا جایی که فاصله میان زن و مرد بسیار میشود. در پی آن مهارت و مدیریت کنترل زندگی و اختلافات ضعیفتر میشود؛ تا جایی که اختلافات به حدی میرسد که زن و مرد توان تحمل یکدیگر را نخواهند داشت و طلاق عاطفی به وجود میآید. در طلاق عاطفی زن و شوهر سالها در کنار یکدیگر زندگی میکنند بدون آنکه کوچکترین علاقهای به یکدیگر داشته باشند و در مواردی نیز طلاق عاطفی در نهایت منجر به طلاق قانونی میشود.
۴ حرکت ساده برای برگرداندن عشق از دست رفته
بیشتر بدانید:
راهکار زندگی با مردی که دست بزن دارد
چرا مردان در روابط زناشویی سرد می شوند
دیدگاه ها