جلوگیری از یکنواختی زندگی
این مطلب در مورد موضوعات زندگی یکنواخت من، جلوگیری از تکراری شدن رابطه، تکراری شدن زندگی، جلوگیری از یکنواختی زندگی زناشویی، چگونه تکراری نشویم، ایجاد هیجان در زندگی، خسته از زندگی تکراری، تکراری شدن رابطه دوستی نوشته شده است.
زندگی یکنواخت من
● پرهیز از یکنواختی
یک مددکار اجتماعی، وسعت نگاهش به موضوع یکنواختی و تأثرات آن را در علت ها می جوید و انسان را متأثر از محیط کاری و زندگی می داند و می گوید: «چنانچه انسان در گذران زندگی نشانه معین و بارز نداشته باشد مبتلا به دلتنگی و کسالت خواهد شد، به مرور زمان احساس می کند همه چیز رنگ یکنواختی گرفته است.»
به گفته وی شدت یافتن این حس، سمت گیری مراحلی است که می تواند نیست شدن فرد قلمداد شود.
● قدم زدن روی پل فرسوده
«خانم زرگران» تأثیر شدت یکنواختی ترکیب بندی زندگی روی روان و درک کردن انسان را بلادرنگ چنین خلاصه می کند: «به نظر من یکنواخت بودن امور زندگی نوعی مرگ تدریجی محسوب می شود.» او می افزاید: «آدمی که دچار یکنواختی هر آنچه نیاز و امکان گردش زندگی است، باشد، انگیزه خود را نسبت به کارهای متعارف از دست می دهد چون هدف مشخصی ندارد.» به گفته وی، نبود تنوع در بافت های خرد و کلان زندگانی چنانچه طی مرور زمان به افسردگی شدید بدل شود می تواند وضعیتی پیش آورد که عاقبت آن، مفهوم واقعی مرگ تدریجی را عینیت می بخشد.
ادامه بیان مددکار اجتماعی، اشاراتی به چالش هایی محور نداشتن هدف، شغل مورد نظر، بی رغبتی به امور زندگی مشترک و… است که ممکن است به کسالت و بی علاقگی منجر شود.
به گفته وی جوانانی بدون هدف، یا جوانی متأهل که احساس می کند شریک زندگیش آن طور که انتظار دارد، نیست و یا همسرش این استنباط را داشته باشد که شوهرش همصحبت و همدل او نیست و همچنین کسانی که شغل مغایر میل خود دارند، هر یک به نوعی درگیر کسالت هستند. در چنین شرایط، انگیزه های مثبت در محیط خانوادگی نیز کمرنگ می شوند و دلتنگی و یکنواختی جایگزین اشتراک مساعی سازنده می شوند. وی دنباله این بخش از دیدگاه های خود را به عملکرد خانواده معطوف می کند: «زن و شوهری به میل خود زندگی را ادامه می دهند. آنان تلاش می کنند فرزندشان در بهترین مدرسه و دانشگاه تحصیل کند. در عین حال هر یک بهترین های امکانات زندگی را برای خود فراهم می کنند، اما از آنجا که علاقه عاطفی و نظر مشترک در تنوع یا چینش لوازم در محیط مسکونی شان و… ندارند، در نتیجه پیوند معنوی همزیستی آنان پایان خوشی نخواهد داشت.»
● انگیزه آزادی عمل عامل تنوع
در گفت وگو با برخی شهروندان، آنان یکنواختی در امور زندگی را ناشی از وضع مالی می دانند و بیشتر از زاویه علت و معلول اقتصادی به آن نگاه می کنند. «باقری» هنرجوی انجمن سینمای جوان، با بیان این که مسئله اقتصادی را در چند و چون یکنواختی مهم می داند، باور دارد که اگر انگیزه آزادی عمل در همه کارها وجود داشته باشد، شخص می تواند تغییراتی نو در جهت خواست هایش انجام دهد. او همچنین بر این نظر است: «چنانچه مشکل اقتصادی به طور متعادل در جامعه حل شود، بحث یکنواختی و تکرار روزمرگی در فضای زندگی که به گفته او نزد برخی به موضوع باورها و افکار شخصی برمی گردد، برطرف می شود.» این هنرجو در ادامه نظر خود، می گوید: «بی انگیزگی برخی از جوانان در کلان شهرها نسبت به گذشته افزون شده است که می تواند کسالت آور باشد.»
برخی افراد به تأثیر اقتصادی بر روی یکنواخت بودن زندگی تأکید دارند، اما باید در نظر داشت که بسیاری از افراد هستند که وضع اقتصادی عالی و به اصطلاح موقعیت مالی شان توپ است اما در گفت وگوهای دوستانه به صراحت از بیحوصلگی و یکنواختی حس و حال خود سخن می گویند.
● نقش اقتصاد در تنوع
«نبود تنوع و طبعاً وجود یکنواختی در هر پدیده ای امید به زندگی را کاهش می دهد.»
«سلیمی» دانشجوی فوق لیسانس مدیریت، اضافه می کند: «معتقدم مسایل مالی و اقتصادی به عنوان اهرم با اهمیت در ایجاد تنوع و آرامش فکری و روحی انسان شایان توجه است که می تواند در زندگی افراد تأثیرگذار باشد.»
حضور هر انسان فکور در صحنه غالباً سبز هستی، خود سرمایه، نماد خلاقیت و مبتکر تنوعات در عرصه های گوناگون و عامل محو یکنواختی های حیاتی است. موقعیت زندگانی، کار و فعالیت و نیاز آدم همواره یکجور و ثابت نبوده است، حتی حوادث طبیعی و تاریخی و دیگر اتفاقات تأثیری در پروسه استمرار تنوع، نگذاشته است. حال در روزگار کنونی فرضاً ناخوش حالی، بازماندن از ادامه تحصیل دانش، مطلوب نبودن نوع و یا محیط کار، اختلاف در روند زندگی متعارف خانواده، تضاد سلایق و حتی ورشکستگی در کسب معاش نباید نیازهای روحی را در مضیقه کم و کاستی ها قرار دهند چرا که روان سالم عامل مهمی در ادامه جریان سیال زندگی است. پویایی حضورمان در هر شرایطی می تواند واکسن رفع یکنواختی و خروج از حالات فرسودگی ناشی از افسردگی و رنجوری باشد.
جلوگیری از تکراری شدن رابطه
با هم و در کنار هم تغییر کنید و رشد کنید.
رابطه عشقی شما یک موجود زنده است که برای رشد و پیشرفت نیاز به غذا دارد. بهترین راه برای غذا دادن به آن ایجاد تغییر در آن است. ایجاد تغییر در رابطه نشان داده است که یکی از مهمترین عناصر در خوشبختی زوج ها می باشد. این تغییرات می توانند کوچک باشند اما باید آنقدر بزرگ باشند که طرفتان متوجه آن شود. جایتان را با هم عوض کنید: اگر همیشه مرد برای شام در یک رستوران جا رزرو می کند، اجازه بدهید یکبار خانم اینکار را بکند. یا برنامه هایتان را قطع کنید: وسط کار یک کار جالب با هم انجام بدهید، مثلاً به یک گالری یا موزه که نزدیکتان است بروید. یا یک چیز جدید را امتحان کنید: با هم به کلاس رقص یا اسکی بروید.
دوستان و خانواده هم را بهتر بشناسید.
تحقیق من نشان داد که بخصوص مردها وقتی همسرشان رابطه خوبی با خانواده او دارد شادتر هستند. همچنین زوج هایی که دوستان هم را می پذیرند و برای شناختن آنها تلاش می کنند خوشبخت تر هستند تا زوج هایی که دوستان و زندگی خانوادگی جداگانه دارند.
مراقبت و حمایت کنید.
یکی از سه چیزی که زوج ها برای موفقیت در رابطه شان به آن نیاز دارند حمایت است (آن دوتای دیگر اطمینان آفرینی و صمیمیت می باشد). زوج های خوشبخت در تحقیق من متفقاً گفتند که داشتن همسری که پشتیبان آنها باشد یکی از مهمترین جنبه های رابطه شان است. خیلی وقت ها مردها دوست دارند حمایت مادی کنند و زن های بیشتر به سمت حمایت عاطفی گرایش دارند. ببینید همسرتان به چه کمک و پشتیبانی نیاز دارد و بعد آنرا به او عرضه کنید.
بخندید.
خنده یک تمرین معنوی است. در ازدواج خنده بعنوان یک داروی خوشبختی عمل می کند. برای جلوگیری از یکنواخت شدن رابطه باید بتوانید بین جنبه های منطقی رابطه تان با جنبه های تفریحی آن تعادل ایجاد کنید. بله برای منظم بودن زندگی و امنیت رابطه تان باید کارهای خاصی انجام دهید اما هیچوقت شوخی و تفریح را فراموش نکنید. بد نیست گاهی برای همسرتان بچگانه رفتار کنید، یا در کنار هم یک فیلم خنده دار نگاه کنید.
اجازه بدهید آنرا به قدرت بالاتر بسپاریم.
وقتی با هم اختلاف دارید گاهی اوقات بهتر است که آنرا رها کنید و اجاز بدهید روزگار خودش آنرا حل کند. به جای عصبانی شدن سعی کنید از چیزهای کوچک گذشت کنید. مشاجره و اختلاف در هر رابطه ای پیش می آید. یادتان باشد که اختلاف دلیل عدم موفقیت روابط نیست اما طریقه برخورد شما با آن است که استرس را وارد رابطه تان می کند. باید ببینید چه مسائلی اهمیت بیشتری دارند و به آنها بپردازید و مسائل کوچکتر را فراموش کنید.
تکراری شدن زندگی
خیلی وقت ها اجازه میدهیم زندگی هر طور که دوست دارد بگذرد، هرچه که برایمان پیش میآورد را میپذیریم و امروزمان تفاوتی با دیروزمان ندارد.
کمی زودتر از خانه بیرون بزنیم. هندزفری نگذاریم و به صدای آدمها گوش کنیم. راه همیشگی را بیخیال شویم و یک راه جدید را امتحان کنیم. چه اهمیتی دارد مسیر طولانیتر میشود؟ لبه جدول راه برویم و از جوی بپریم. روزمان را متفاوت از دیروزمان کنیم. خودمان را از زندگی کلیشهیی هر روزمان خلاص کنیم. آن وقت خواهیم دید این تجربه متفاوت چقدر روحیهمان را بهتر میکند. آن وقت است که از بار کسالت و خمودگی هر روزمان کاسته میشود. صبحها راحتتر از خواب بیدار میشویم و خوشاخلاقتر خواهیم بود.
حتی اگر این میان حرکت خلاقانهیی هم صورت بگیرد بعد از مدت کمی آنقدر با ربط و بیربط تکرار میشود که دیگر دیدن دوبارهاش آزاردهنده و غیر قابل تحمل است.
کلیشههایت را قورت بده!
راس ساعت ۷ صبح ساعت زنگ میخورد. صدایش را قطع میکنیم. یکی از پاهایمان را از زیر لحاف بیرون میگذاریم، به دمای اتاق که عادت کرد پای دیگرمان را بیرون میگذاریم. کش و قوسی به بدنمان میدهیم و کمی این پهلو و آن پهلو میشویم. با سختی خواب شیرین صبح را ترک میکنیم. دست و صورتمان را میشوییم و مسواک میزنیم. یک لیوان شیر (طبق عادت همیشهمان سرد یا گرم) مینوشیم. همزمان هم دست به کار دم کردن چای میشویم. عادتمان شده و ناخودآگاه همه کارهای هر روز را تکرار میکنیم. شیر و چای و صبحانه معمولی هر روز را میخوریم. همهچیز همان است که هر روز هست. به سمت کمد لباس میرویم. همان لباسهای همیشگی را برمیداریم. همان لباسهای همیشگی مدرسه را میپوشیم یا همان مانتو شلوار تیره و مقنعه مشکی که برای دانشگاه یا محل کار خریدهایم را میپوشیم. یا پیراهن (تیشرت) و شلوار معمولی را که به جز برای محل کار یا دانشگاه به آنها نگاه هم نمیکنیم را میپوشیم. طبق معمول هندزفری را گوشمان میگذاریم و راه میافتیم. از همان مسیر همیشگی راهمان را میگیریم و میرویم. طبق معمول تاکسی و اتوبوس سواری و پیادهروی را به نوبت انجام میدهیم. همان راه خستهکننده هر روز را پیاده گز میکنیم و راه دلچسبتر را با تاکسی. الحمدلله از صداهای بیرون هم که چیزی نمیشنویم! مثل همیشه به دوستانمان میرسیم و سلام و علیکی و تمام. میرویم دنبال کارمان و امروزمان را شبیه دیروزمان میگذرانیم. همهچیز انگار روی تکرار است و شبیه به یک ماشین برنامهریزی شده میخواهیم همه کارها را مثل هم انجام دهیم. اسیر کلیشههای زندگی روزمره شدهایم و حاضر نیستیم این اسارت را بپذیریم. حتی قرارهای دوستانه را در یک جای ثابت از چند روز قبل برنامهریزی میکنیم و حاضر نیستیم زمان و مکان را تغییر دهیم. خودمان را گول میزنیم و اسمش را هم میگذاریم پاتوق و برنامه هفتگی. مثلا چه میشود یک روز صبحانه را مثل هر روز نخوریم؟ شیر و چای را با هم مخلوط کنیم و یک میز صبحانه مفصل برای خودمان بچینیم و روز را با همین صبحانه، متفاوت آغاز کنیم. لباسهای هر روزمان را کنار بگذاریم و لباسهای دیگری بپوشیم. لباسهایی با رنگهای متفاوت. اصلا چه میشود اگر لباسهایمان با هم هماهنگ نباشند و زمین تا آسمان با هم فرق داشته باشند؟ اگر مجبوریم لباس فرم بپوشیم، تغییر را در جزییات ایجاد کنیم. کیف، کفش، ساعت، انگشتر یا هر چیز دیگری که در طول روز با آن سر و کار داریم.
کمی زودتر از خانه بیرون بزنیم. هندزفری نگذاریم و به صدای آدمها گوش کنیم. راه همیشگی را بیخیال شویم و یک راه جدید را امتحان کنیم. چه اهمیتی دارد مسیر طولانیتر میشود؟ لبه جدول راه برویم و از جوی بپریم. روزمان را متفاوت از دیروزمان کنیم. خودمان را از زندگی کلیشهیی هر روزمان خلاص کنیم. آن وقت خواهیم دید این تجربه متفاوت چقدر روحیهمان را بهتر میکند. آن وقت است که از بار کسالت و خمودگی هر روزمان کاسته میشود. صبحها راحتتر از خواب بیدار میشویم و خوشاخلاقتر خواهیم بود
جلوگیری از یکنواختی زندگی زناشویی
راحتی زیاد شور و اشتیاق را کم میکند
در هر مرحلهای از زندگی، و در هر موقعیت جدید، همه آدمها باید بطور مداوم بین امنیت و قابل پیشبینی بودن از یک طرف و عطش ماجراجویی و چالش از طرف دیگر انتخاب کنند. وقتی افراد امنیت زیاد داشته باشند، ممکن است دچار یکنواختی کُشندهای شوند که ذهن را تیره و تار کرده و روحیه را از بین میبرد. اگر از طرف دیگر، زندگی سراسر چالش و ماجراجویی داشته باشند، ممکن است منابعشان به شدت تخلیه شود و زندگی پرهرجمرج و غیرقابلپیشبینی را بگذرانند. هدف عالی برای هر فرد پیدا کردن بهترین تعادل بین این دو انتخاب است.
وقتی قرار باشد فقط خودمان را در نظر داشته باشیم، این فرایند به اندازه کافی مشکل خواهد بود. وقتی وارد یک رابطه نزدیک میشویم، از آن سختتر شده و مجبور خواهیم بود به طور متقابل بین تعارضاتمان با طرفمقابل تعادل ایجاد کنیم.
زوجها در ابتدای رابطه تا حد زیادی برای استقبال از ماجراجوییهایی که ارتباطشان ایجاد میکند مشتاق هستند. آنها جذب سختی کشف همدیگر میشوند و به طور پیوسته افکار، اعمال و احساسات جدیدی را تجربه میکنند. در این شرایط که هنوز نمیدانند رابطهشان تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد،نیاز به راحتی و امنیت هنوز به خاطرشان خطور نکرده است.
همینطور که همدیگر را میشناسند و سرعت اکتشافات جدید کاهش مییابد، زوج بیشتر و بیشتر نگران آینده رابطه میشوند. هر دو طرف یا یکی از آنها هرگونه تغییرات
شخصی تهدیدآمیز را محدود میکند و به جای روابط قابلپیشبینی به هم پاداش میدهند. به شریکهایی تبدیل میشوند که سعی میکنند محدودیتهای همدیگر را بپذیرند به جای اینکه آنها را به چالش بکشند. وقتی دو طرف اجازه میدهند که گذشته، آیندهشان را تعریف کند، اکتشافات اولیه آنها در منطقه ناشناخته به وضعیت رکود تبدیل میشود و این محدودیتهای انتخاب شده را عشق واقعی و ماندگار میپندارند.
«میدانم که همیشه همینطور دوستت خواهم داشت.»
«هیچوقت عوض نشو. هیمنطور که هستی عالی هستی.»
«ما اینقدر خوب و کامل همدیگر را میفهمیم که دیگر لازم نیست درموردش فکر کنیم.»
«من میتوانم هر چیزی که او میخواهد را پیشبینی کنم و همیشه در دسترسش باشم.»
«به محض اینکه به چیزی که نیاز دارم فکر میکنم، طرفم قبل از من آن را به زبان میآورد.»
«ما عشقی جاودانه بینمان ساختهایم. بگذار همیشه همینطور بمانیم.»
«ما اشتباهات و نقصهای هم را به طور کامل میپذیریم. به خاطر همین است که اینقدر خوب با هم کنار میآییم.»
«هیچوقت نمیگذاریم چیزی ما را از هم جدا کند.»
این نوع نظرات دقیقاً ایدههای ایدآلگراهای رمانتیک است. متاسفانه، آنها در وضعیت رکود میمانند که رشد بیشتر رابطه را محدود میکند. زوجهایی که این حرفها را به هم میزنند اعتقاد دارند که آشناییت و قابلپیشبینی بودن آنها جبران از دست رفتن هیجانی که در ابتدا تجربه کرده بودند را میکند. صمیمیت امنیت، جایگزین ترس اکتشاف شده است و آنها را برای از دست رفتن عشقی که ساختهاند آسیبپذیر کرده است.
وقتی افراد دست از چالش و اکتشاف برداشته و به امنیت روی میآورند، در خطر گذاشتن انرژی کمتر قرار میگیرند زیرا رابطه دیگر به انرژی زیادی نیاز ندارد. درعوض، دو طرف آداب و رفتارهای کلامی و فیزیکی قابلپیشبینی به دست میآورند. درنتیجه، دیگر هر ایدهای که آنچه پیشبینی میکردهاند را به خطر میاندازد، به زبان نمیآورند.
پیشبینیپذیری بیش از اندازه میتواند منجر به بیتفاوتی شود. به مرور زمان، بیعلاقگی میتواند به غضب، آزار و اذیت شدن منجر شود. امنیتی که یک روز قلعه محافظ آنها بود حالا به زندانی برایشان تبدیل میشود. بدون آنکه بدانند خسته شده و برای هم یکنواخت میشوند.
زوجها معمولاً نمیفهمند که مشکلشان از خستگی که نادانسته ایجاد کردهاند ریشه میگیرد. مشاجره بر سر مسائل آزاردهنده کوچک به چالشها و مشکلاتی فاجعهبار تبدیل میشود. زوج ممکن است گمان ببرند که شکایتهایشان مشکل اصلی نیست اما دیگر قادر نیستند علت اصلی را درک کنند.
معمولاً مشخص میشود که مشکل اصلی از دست رفتن همان حس اکتشاف است. آنها زندگی را بدون پیش آمدن اتفاقات تازه پذیرفتهاند. و بااینکه به طور متقابل به چالشهای خارجی زندگی متعهد شدهاند، اما علاقهشان به رابطهشان را از دست دادهاند.
چگونه تکراری نشویم
۱- ایده های بزرگ داشته باشید اما آهسته شروع کنید
اولین مسئله این است: باید هدفی را در آینده مشخص کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید اما فراموش نکنید که سنگ بزرگ علامت نزدن است. شاید در ابتدا برای تغییرات هیجان زیادی داشته باشید اما کمی دست نگه دارید و ترمز بکشید. وقتی صحبت از تغییرات به میان می آید، بیشتر ما فکر می کنیم که باید گام های بزرگی برداریم و یک تغییر اساسی در زندگی مان ایجاد کنیم در صورتی که این طرز فکراشتباه است.
با این نوع طرز فکر خیلی زود انگیزه تان را از دست می دهید. به این فکر نباشید که همین حالا به نتیجه دلخواه تان برسید. بهترین کار این است که اهداف بزرگتان را به بخش های کوچکی تقسیم کنید که قابل دستیابی باشند. بدین ترتیب لقمه بزرگتر از دهان تان برنمی دارید و به رانندگی در جاده زندگی ادامه می دهی.
۲- یک دوست همراه پیدا کنید
به طور حتم به شرایط فعلی تان عادت کرده اید و بیرون آمدن از این وضعیت دشوار به نظر می رسد. می دانیدکه قرار است به جای بهتری برسید اما گاهی اوقات شاید مردد شوید و این تردیدها شما را از ادامه مسیر باز دارد. در چنین شرایطی یک دوست خوب نعمت بزرگی است. فردی که به شما کمک کند مأیوس نشوید و به مسیرتان همچنان ادامه دهید.
برای ایجاد تغییرات مثبت حفظ انگیزه مهمترین کار است، پس شخصی را لازم دارید که سرشار از انرژی مثبت باشد و با حرف های امیدوارکننده و مثبت دلسردی را از زندگی تان بیرون کند. صحبت با افراد موفق و با تجربه هم کار دیگری است که می توانید دنبال کنید. خواندن کتاب و زندگینامه های افراد موفق هم می تواند دوست خوبی برایتان باشد.
۳- آینده را مجسم کنید
در همین زمان که اهداف اصلی تان را مشخص می کنید، چشم اندازتان را فقط به آینده محدود نکنید. زمان حال را از دست ندهید و خوشی های لحظه های فعلی را فدای رویاهای آینده نکنید. بهترین کار این است که اهداف تان را روی کاغذ بنویسید. به طور دقیق مشخص کنید که در زندگی چه می خواهید، چه احساسی دارید و بعد از اینکه به اهداف تان رسیدید، زندگی تان چه تغییری می کند.
هر نکته ای راکه به ذهن تان می رسد روی برچسب های کوچکی بنویسید و جایی جلوی چشمتان قرار دهید. حتی می توانید تصویری از آینده دلخواه تان ترسیم کنید. در اینصورت هر روز به یاد می آورید که از زندگی چه می خواهید و قرار است به چه جایی برسید. وقتی تصویر خوبی از زندگی آینده تان داشته باشید و این تصویر را مدام مجسم کنید، به احتمال زیاد راحت تر به آن هدف می رسید.
ایجاد هیجان در زندگی
ایده هایی برای وارد کردن هیجان به زندگی
۱. جا باز کنید. اگر زندگیتان پر از کارها و مسئولیتهای متعدد باشد، خیلی سخت خواهد بود که بتوانید هیجانی جدید وارد آن کنید. باید ببینید که اول میتوانید کمی از مشغلههایتان کم کرده یا کارهایتان را سادهتر کنید. شاید بد نباشد بعضی از کارهای خستهکننده و کسالت بارتان را به طور کلی کنار بگذارید.
۲. برنامه صبحگاهیتان را تغییر دهید. به جای اینکه هر روز صبح با همان برنامه و عادت همیشگی از خواب بیدار شوید، هر از گاهی این برنامه را تغییر دهید. مثلاً برای خوردن صبحانه بیرون بروید، یا تا بیدار میشوید موزیک بگذارید. قبل از رفتن سر کار با همسرتان عشقبازی کنید. از مسیری متفاوت به سر کارتان بروید. متفاوت شروع کردن روز میتواند آن را به روزی هیجانانگیز تبدیل کند.
۳. میزبان باشید. برای سرگرم کردن دوستان یا خانواده پیشقدم شوید. آنها را برای شام یا عصرانه دعوت کنید و ساعاتی خوب را کنار هم بگذرانید.
۴. مبلمان خانه را جابهجا کنید. دکوراسیون خانه را کمی تغییر دهید، جای مبلمان را عوض کنید تا همه چیز به نظرتان جدید بیاید.
۵. بروید تشویق کنید. برای دیدن یک مسابقه ورزشی هیجانانگیز مثل تنیس، بسکتبال یا ماشینسواری بروید که هیجان آن به صورت مسری به شما هم سرایت کند.
۶. تغییری در ظاهرتان ایجاد کنید. مدل یا رنگ موهایتان را تغییر دهید. یک دست لباس جدید بخرید یا یک استایل جدید را امتحان کنید. اگر اینکار را همراه با یکی از دوستانتان انجام دهید، هیجانش دوبرابر خواهد شد.
۷. برقصید. حالا آن لباس جدیدتان را بپوشید و برای رقص به مهمانی خانوادگی بروید یا اگر جایی دعوت نشدید، چند نفر از افراد خانواده را دعوت کرده، موزیک عالی بگذارید و برقصید.
خسته از زندگی تکراری
توصیه هایی برای آنانکه از زندگی تکراری خود خسته شده اند
به کجا چنین شتابان؟
اگر حوصلهتان از زندگی و خانه و درس و خیلی چیزهای دیگر سر رفته و خیابانهای شهر را جایی برای انعکاس تنهایی و جوانی یافتهاید، باید چاره دیگری بیابید. وقت شما و بیش از همه خودتان ارزشمندتر از آن هستید که در پیچوخمها از بین بروید. درست است که گاهی آنقدر خسته و بیحوصله میشوید که دلتان یک تنهایی دبش و کمی قدم زدن میخواهد اما این با آنکه مدام و مستمر در حال راه رفتنهای بیهدف باشید، فرق میکند. بازارگردی و رفتوآمدهای روزانه آن هم فقط به دلیل شب کردن روز، یا همراهی با دوستان فقط به این علت که نمیخواهید با خانواده باشید؛ جالب و منطقی نیست. اگر حس میکنید نیازمند همنشینی با دوستان یا در خود فرو رفتن و دوری از جمع هستید یا هر کار نامتعارف مانند نشستن در یک پارک به مدت زیاد بدون قصد وکار آرامتان میکند و دوست دارید از وضعیت کنونی رها شوید؛ راههای بهتری را تجربه کنید..
چرا این چنین؟
گاه هر چقدر تلاش میکنید تا خود را سرگرم و دلگرم زندگی و کار نشان دهید، نمیشود. هوای کمی قدم زدن به سرتان میزند و بد هم نیست. اما به مرور این خواست شما عادتی میشود که نمیتوانید از آن دل بکنید. شاید اوقاتی باشد که کار و مشغله خود را بهخاطر این خیابانگردیها کنار بگذارید. بهطور حتم تمام این بیهدفیها ناپسند نیست و شاید بدترین نتیجهاش اتلاف وقت باشد. گاهی از نصیحتها عصبانی میشوید یا احساس میکنید دیگر جایی در خانه ندارید و از آنچه تحمیل نظر میدانید، فرار میکنید، پس از همهچیز دل میکنید و به خیابانها و مغازهها پناه میبرید ولی گاه در همین راه رفتنها مجبور میشوید بهخاطر برخی چیزها بایستید.
عواقب!
اگر اینگونه راه رفتن و پیمودن مسیر عادی شود و یک نیاز تلقی گردد، به یقین از کار و زندگی ساقط خواهید شد و تمام وقت خود را هدر خواهید داد. جدا از این به تدریج با سلایق دیگری آشنا میشوید که ممکن است با فرهنگ و آداب شما سازگار نباشد، ولی آنها را میپذیرید. ضمن اینکه برای هماهنگی با دوستان جدید شاید تن به ناخواستههایی نیز بدهید.
فراغت تان را طلا کنید
یادتان باشد پر کردن مناسب اوقات فراغت میتواند باعث افزایش خلاقیت، انرژی، اشتیاق و احساس مفید بودن در زندگی بشود و حس بد بیکار یا بیفایده بودن را از ما دور کند، پس جوانیتان را به پای راههایی که نمیدانید به کجا ختم میشوند، هدر ندهید!
اگر میخواهید بهترین بهره را از زمان خود ببرید، توجه به این نکات میتواند شما را یاری کند. نخست برای اوقات فراغت خود برنامهریزی کنید. این اوقات تنها زمانی برای شما واقعا مفید خواهند بود که بتوانید روی آن چیزی که دوست دارید به خوبی تمرکز کنید. خود را در انتخاب برنامهریزی آزاد بگذارید تا با انتخاب مناسب بتوانید احساس کنید بیشترین بهره را از زمان خود بردهاید.
اولین چیزی که باید بدانید آن است که خودتان باید شخصا و براساس آنچه برایتان مهم است برنامهریزی کنید. درواقع هیچکس به خوبی خود شما نمیداند از چه چیزهایی لذت میبرید و از پرداختن به چه کارهایی احساس رضایت و خشنودی میکنید.
فعالیتهایی را برگزینید که به شما احساس رهایی، آرامش و مفید بودن بدهند و با انجام آنها حس جوانی، نشاط و شادمانی پیدا کنید.
از رویاهای خود درباره کارهایی که به آنها علاقه دارید تصویرسازی کنید و آنها را برای خود بنویسید.
از پرداختن به مسائلی که برای شما تولید استرس میکنند دوری کنید و نگذارید اضطراب و نگرانی اوقات فراغت شما را خراب کند. اگر قصد سفر دارید این مهم نیست که با چه وسیلهای سفر کنید، حتما زمان خاصی به مقصد برسید و کارهای خاصی انجام دهید،مهم این است که شما بتوانید آزاد و رها از تمام لحظات خود استفاده کنید.
دایره فعالیتهای خود را وسیعتر کنید و به راههای گوناگونی بیندیشید. با توجه به موقعیت زمانی، مالی و سایر مسائل، علایق خود را کشف کنید. بدینترتیب اوقات فراغت شما به سفری برای خودشناسی بیشتر تبدیل میشود و به شما کمک میکند تا بیشتر رشد کنید. مثلا ببینید آیا واقعا خودتان به تماشای تلویزیون علاقه دارید یا چون همه افراد خانواده تلویزیون تماشا میکنند شما هم به ناچار آن را برمیگزینید.
فهرستی از کارهایی که برایتان انرژیبخش هستند و پس از انجام آنها حس خوبی پیدا میکنید، بنویسید سرگرمیهای مفید و مورد علاقه خود را بررسی کنید.یادگیری یک زبان جدید، استفاده از برنامههای خودآموز کامپیوتر برای آموزش زبان، نوشتن داستان کوتاه یا مطالعه کتاب، نمایشنامه و… میتواند حس مفید بودن را به شما القا کند.
یکی از راههایی که حس مفید بودن به شما میدهد، شرکت در برنامههای داوطلبانه یا خیریه است. پس برای انجام اینگونه کارها داوطلب شوید. فراموش نکنید سهیم شدن در کارهای گروهی و داوطلب شدن در امور خیریه یا هر کاری که به نوعی کمک به دیگران محسوب میشود میتواند در زندگی خود شما نیز تأثیر مثبتی داشته باشد.
تکراری شدن رابطه دوستی
به ظاهر خود اهمیت دهید
بسیار دیده میشود خانمها چند سال پس از ازدواج دیگر به ظاهر خود اهمیت نمیدهند و خود را رها میکنند. درحالیکه پس از ازدواج هم باید همیشه آراسته باشید و به ظاهر خود اهمیت دهید. برای رفتن به آرایشگاه برنامه هفتگی داشته باشید. سعی کنید از مدل موها و آرایش جدید استفاده کنید. اگر توان مالی ندارید میتوانید خودتان به آرایش موهای خود بپردازید و لباسی زیبا به تن کنید. مطمئن باشید که همسرتان متوجه تغییر شما خواهد شد و شرایط از آن پس کمی بهتر میشود. ورزش کنید با ورزش نه تنها میتوانید به وزن ایدهآل خود برسید بلکه قلب و پوستی سالم خواهید داشت. وقتی شما احساس خوبی نسبت بهخود داشته باشید مطمئنا شوهرتان همین احساس را نسبت به شما پیدا میکند.
بهدنبال علائق مشترک باشید
تلاش کنید تمامی فعالیتهایی که از انجام آن با همدیگر در گذشته لذت میبردید را به خاطر آورید و آنها را تکرار کنید. اگر امکان پیادهروی در روزهای آخر هفته در کوه را ندارید به پیادهروی در پارک اطراف خانه خود بسنده کنید. بهتر است کاری که هردویتان از آن لذت میبرید، انجام دهید.
.
صمیمیتها را از نو زنده کنید
اگر همسرتان از اینکه از شما خسته شده است شکایت میکند، شاید منظور او از این شکایت این است که شوهرتان به صمیمیت بیشتری نیاز دارد. وقتی مسئولیتهای کاری و خانواده تمامی وقت شما را پر میکند نخستین چیزی را که تحتالشعاع قرار میگیرد روابط زناشویی شماست. روابط زناشویی در زندگی مشترک بسیار مهم است و یکی از چند راهی است که میتوانید با آن صمیمیت را به زندگی خود بازگردانید و بهبود بخشید.
دلایل همسرتان را جویا شوید
برخلاف تلاشهای شما برای بهبود رابطه، اگر همسرتان مانند گذشته از شما فاصله میگیرد و از بودن با شما خسته است، بهتر است با او مستقیما به گفتوگو بپردازید و از او صریحا سوال کنید چه چیزی موجب چنین تغییری در رفتار او شده است. اگر میتوانید هردویتان با تلاش یکدیگر به تغییر شرایط بپردازید و جرقهای در رابطهتان ایجاد کنید. اگر همسرتان از جواب دادن به سوال شما خودداری کرد احتمالا مشکل جدیتر از آن است که فکر میکنید، در این صورت بهتر است با یک مشاور متخصص مشکل خود را در میان بگذارید. نگران نباشید شاید روزهای سختی در کار خود گذرانیده است. اگر بر خلاف تلاشهایتان نتوانستید علت را جویا شوید اجازه ندهید این شرایط بر شما تاثیر بگذارد و ناامید شوید. فعالیت اجتماعی خود را ادامه دهید. افراد اجتماعی و با اعتماد به نفس همیشه مورد تایید و تحسین همسرانشان هستند، البته تلاش کنید تعادل را میان کار و زندگی مشترک خود رعایت کنید.
.
آیا شما از رابطهتان خسته شدهاید؟
خستگی از روابط در هر جایی ممکن است اتفاق بیفتد نه تنها در زندگی زوجین بلکه حتی در محیط کار. اگر شما هر روز کار یکسان و ثابتی را انجام دهید نه تنها تا حدی از آن کار خسته میشوید بلکه کارتان کیفیت مطلوب نخواهد داشت. وقتی کار جدیدی را آغاز میکنید یا پیشرفتی در کارتان ایجاد میشود ناگهان نیروی تازه میگیرید. اگر رابطه با همسرتان برای شما خستهکننده شده است به جای اینکه به فکر شخصی دیگر بیفتید و بخواهید دیگری را جایگزین کنید، بهتر است تغییری هر چند کوچک در زندگیتان ایجاد کنید. گاهی تنها با بیان احساسات و آرزوهایتان میتوانید تازگی به روابط ببخشید.
۴ حرکت ساده برای برگرداندن عشق از دست رفته
بیشتر بدانید:
اگر شما از طریق موتورهای جست و جو گر با ما اشنا شده باشید احتمالا یکی از جملات یا عبارات زیر را جست و جو کرده اید.
داستان های زندگی یکنواخت من و راهکارهای جلوگیری از تکراری شدن رابطه. راهکارهای جلوگیری از تکراری شدن زندگی و جلوگیری از یکنواختی زندگی زناشویی به شما نشان می دهد چگونه تکراری نشویم و ایجاد هیجان در زندگی چگونه ممکن است. اگر خسته از زندگی تکراری هستید و تکراری شدن رابطه دوستی شما را پریشان کرده است این راهکارها به شما کمک می کند.
دیدگاه ها