افسردگی بعد از ازدواج
افسردگی نوعی واکنش و پاسخ روحی به برخی کمبود های روانی می باشد و ازدواج می تواند تاثیر مستقیمی بر افسردگی داشته باشد. تحقیقات نشان داده است استرس های بعد از ازدواج و حتی در مواردی که فرد به خصوص دختر پشیمانی بعد از عقد را تجربه می کنند افسردگی اول ازدواج به سراغشان می آید. افسردگی درواقع یکی از بدی های ازدواج است اما می توان با آن مقابله کرد. نوین اطلس راه های مقابله با آن را در این مطلب به شما نشان می دهد.
راه های مقابله با افسردگی بعد از ازدواج
افسردگی بعد از عروسی و ازدواج، حالتی است که بیشتر گریبان گیر عروس خانم های جوان می شود و مردان کمتر با این مسئله روبرو می شوند. البته افسردگی بعد عروسی یک بیماری نیست. این حالت پس از اتمام هیجان های دوران نامزدی و استرس های قبل از جشن عروسی به سراغ زوج های جوان می آید آن هم درست در زمانی که آن ها رسما زندگی مشترک خود را آغاز کرده اند. اما مقابله با آن غیر ممکن نیست. برای مقابله با افسردگی بعد از ازدواج راهکارهای زیر به شما کمک زیادی خواهد کرد:
- نوشتن کتاب بعد عروسی
شما تجربیات زیادی در برنامه ریزی ازدواج و مراسم عروسی تان دارید. چرا تجربیات مفید خود را به صورت یک کتاب منتشر نمی کنید؟ این کار علاوه بر اینکه می تواند برای شما جذاب باشد، ممکن است برای شما سودآوری هم داشته باشد.
- وبلاگ درباره جشن عروسی
اگر زیاد اهل نوشتن کتاب نیستید وبلاگ می تواند جایگزین خوبی باشد. بدون هیچ هزینه ای می توانید یک وبلاگ در اینترنت راه اندازی کنید و تجربیات و ایده های خود را در این باره به اشتراک بگذارید تا دیگران نیز استفاده کنند.
- برگزاری مهمانی های کوچک
ترتیب دادن چند مهمانی کوچک علاوه بر اینکه می تواند شما را سرگرم کند، می تواند هیجان و شوراشتیاق تهیه و تدارک یک جشن را در شما تداعی کند و میل به برنامه ریزی را در شما ارضا نماید.
- یادگیری مهارت های جدید
یادگیری یک زبان جدید، یک ساز موسیقی و یا یک حرفه جدید می تواند شما را سرگرم کند و شور و هیجان شما را در مسیر درستی هدایت کند.
استرس بعد از ازدواج
به هر حال دوران متاهل بودن حال و هوای دیگری از مجرد ماندن دارد، اما چند نفر از ما، به استثنای زمانی که نفعی در میان باشد، از روی میل باطنی، آماده ی پذیرش تغییرات این دنیای جدید هستیم و یا برای سازش با آن، آمادگی پیدا کرده ایم؟
معمولا کسانی که پا به دنیای متاهل بودن می گذارند اندکی در مورد تغییراتی که از مجرد بودن به عضوی از یک زوج بودن باید داشته باشند احساس نگرانی می کنند و استرس دارند، چه بسا لازمه زندگی مشترک، گذشتن از استقلال شخصی و در نظر گرفتن تمایلات و نیازهای دیگری به عنوان همسر است و همین موارد نیز باعث ایجاد استرس های بعد از ازدواج می شود.
افسردگی اول ازدواج
یکی از مهمترین علتهای افسردگی اول ازدواج این است که شاید ازدواج با بیمیلی، بدون رضایت و میل شخصی و از روی «اجبار» صورت گرفته باشد. این اجبار میتواند دراثر عوامل درونی بهوجود آمده باشد یا فشارهای خارجی سبب آن شده باشد؛ مثلا خانمی را تصور کنید که احساس میکند زمان ازدواجش فرا رسیده و شاید دیر هم شده، بنابراین عجله دارد که به یکی از خواستگارانش جواب مثبت دهد و وارد زندگی زناشویی شود.
این حالت یک اجبار درونی است که فرد خودش با آن درگیر میشود اما پس از ازدواج تازه میفهمد واقعیتهای زندگی با تصویری که از ازدواج ساخته، زمین تا آسمان تفاوت دارد. وقتی هر یک از ما با «اجبار» کاری را انجام میدهیم در مورد خیلی از جوانب فکر نمیکنیم و شرایط را به درستی نمیبینیم.
در نتیجه ممکن است احساس ناکامی سراغمان بیاید یا با این طرز فکر مواجه شویم که همسرمان مورد مناسبی برای ما نیست و اختلافات بالا گیرد. شاید هم فکر کنیم که همسرمان به اندازه کافی جذاب به نظر نمیرسد. بنابراین به این نتیجه میرسیم که آنچه به دست آوردهایم به نیازهایمان پاسخ نمیدهد. همه این موارد میتوانند پایه افسردگی باشند.
پشیمانی بعد از عقد
ازدواج فقط حلقه به دست کردن و تعیین مراسم روز ازدواج نیست. درست زمانی که حتی فکرش را هم نمی کنید، بروز بعضی مشکلات ممکن است عرصه زندگی را حتی در دوران عقد و زمانی که کارت های عروسی تان را بین اقوام پخش کرده اید، چنان به شما تنگ کند که عطای بودن با همسرتان را به لقایش ببخشید.
به همین علت روانشناسان به دخترها و پسرها توصیه می کنند که با شناخت کامل همسر خود را انتخاب کنند تا دوران نامزدی و عقد را به سلامت طی کنند و به خانه بخت بروند و درواقع پشیمانی را تجربه نکنند.
با این حال جلوی ضرر را هر وقت بگیریم منفعت است و حتی در دوران نامزدی و عقد هم اگر با بعضی نقایص جدی شخصیتی و رفتاری در طرف مقابلتان روبرو شدید، باید برای ازدواج و ادامه رابطه با چنین فردی، تردید کنید. برخی از این نقایص جدی شامل ابتلا به بیماری های سخت، اعتیاد، بزهکاری، دست بزن و مواردی از این قبیل می باشند.
بدی های ازدواج
از آنجایی که بشر، اجتماعی آفریده شده و نیاز به حس مالکیت و ایجاد خانواده و آرامش هم دارد، پس می توان ازدواج را توجیه کرد. از آنجایی هم که نهاد خانواده، مانند نهادهای آموزش و پرورش و نظام سیاسی و…، جزو نهادهای ابتدایی و بدیهی هر اجتماعی است، باز این اتفاق را می توان توجیه کرد.
اگر ازدواج خوب است، پس چرا این همه طلاق و نارضایتی؟ ظاهرا به نظر می رسد که باید سوال اولیه را، جور دیگر یا جورهای دیگری مطرح کنیم تا بتوانیم به جواب های درست تری برسیم.
امروز امر ازدواج در کشور ما، دچار دگردیسی ها و تغییراتی شده است. هدف ابتدایی از ازدواج، تحت الشعاع اهداف فرعی و حاشیه ای آن قرار گرفته و کم رنگ تر شده است. زمان و انرژی ای هم که جوانان و خانواده هایشان برای ازدواج می گذارند، ظاهرا نسبتی با اهمیت این اتفاق مهم نداشته و ندارد.
پس وقتی که ما می پرسیم ازدواج، خوب است یا بد، درواقع به ازدواج های امروزی و عواملی که باعث ایجاد چنین سوال و تردیدی در جوانان شده توجه داریم؛ نه به ذات و ماهیت چنین اتفاقی. برای ازدواج به شیوه ی درست و اصولی هیچ چیزی به عنوان بدی های آن نمی توان مطرح کرد.
مطالب مرتبط:
علت سرد شدن ناگهانی مردان و نشانه های آن چیست
دیدگاه ها