مقابله با شکست عشقی
راهکار مقابله با شکست عشقی چیست؟
در این مقاله قصد داریم درباره ی موضوعات مشاوره شکست عشقی، بعد از شکست عشقی چه کنیم، شکست عشقی در زنان، مراحل شکست عشقی، کنار اومدن با جدایی، روانشناسی شکست عشقی، شکست عشقی در پسران، شکست عشقی در مردان و زنان توضیح دهیم.
روانشناسی شکست عشقی
«پسری با شنیدن جواب رد از دختر مورد علاقهاش، به روی او اسید پاشید»، «عاشق ۲۴ سالهای، رقیب عشقی خود را با ضربات چاقو کشت»، «دختری، نوعروس خواستگار سابقش را راهی بیمارستان کرد»، «پسری به خاطر انتقام، جان خانواده دختر را در یک تصادف ساختگی گرفت» و…
فقط کافی است صفحه حوادث روزنامهها را ورق بزنید، تا یک یا چند مورد از این قصههای تلخ را بخوانید. قصههایی که برایتان روایت میکند که چطور یک جوان عاشق برای درمان شکست عشقی خود از معشوقش انتقام گرفته است.
«نه شنیدن از معشوق» یکی از دردآورترین اتفاقاتی است که هر فردی میتواند آن را در زندگی تجربه کند، با شنیدن همین کلمه ۲ حرفی است که زندگی برخی از افراد به هم میریزد.
شکستخوردگان انتقامجو معمولا حس میکنند سهمشان را از زندگی یا طرف مقابلشان آنگونه که سزاوار بوده، دریافت نکردهاند، به همین دلیل ممکن است دست به انجام کارهایی بزنند که شاید تاکنون حتی فکرش را هم نمیکردند.
در برخی موارد فرد شکستخورده با آزار و اذیت و حتی کشتن طرف مقابلش یا رقیبی که او را مغلوب کرده است، میخواهد به خود و دیگران به اشتباه ثابت کند که عاشق واقعی است و… در حالی که همه این کارها بهخاطر این است که آن ها نتوانستهاند به این سوال ذهنشان پاسخ بدهند که «چرا من باید شکست عشقی بخورم؟»
مشاوره شکست عشقی
اگر بخواهیم از مرحلهی میانی این عشق رمانتیک بگوییم میتوانیم از احساس مالکیت زیاد و تعصب فرد عاشق صحبت کنیم. در این مرحله عاشق به آزمون محبوب خود دست میزند مثلاً ممکن است اس ام اس دادن با یک خط دیگر به او باشد. همچنین پیشنهاد جسمی شدن رابطه صورت میگیرد که ممکن است با برقراری رابطه جنسی در این مرحله حتی رابطه به شکست منجر شود. خود افشایی نامحدود هم یکی دیگر از مواردی است که منجر به شکاف رابطه در این مرحله میشود؛ و در نهایت مختل شدن سبک زندگی چه مثبت چه منفی به گسست رابطه منجر میشود.
احساس بازنده بودن یک طرف یا هر دو طرف در رابطهی عشقی را میتوان از علائم پایانی آن برشمرد. همچنین جایگزین کردن فردی دیگر بهعنوان مسکن در این مرحله برای مقابله با شکست عشقی دیده میشود، در واقع پناه بردن به عرصههای دیگر و هر عملی که برای فرار صورت گیرد از ورزش تا مصرف مواد فقط بهعنوان مسکن میباشند که اصلاً پیشنهاد نمیشود. ممکن است فرد برای درمان شکست عشقی خود دوباره به عشق پیشین خود برگردد که باز هم در این صورت حال فرد را خوب نمیکند. افراد در برخی موارد دچار احساس هایی مثل تنفر از ازدواج و جنس مخالف میشوند، در واقع جهان بینی افراد محدود میشود که باز هم کمکی به فرد نمیکند؛ و در بدترین حالت افراد به فکر فرار از خانه یا خودکشی میافتند که نهتنها حال آنها را خوب نمیکند بلکه اوضاع را وخیم تر و حال آنها را بدتر میکند.
افراد شکست خورده در یک رابطه عشقی ممکن است در یکی از این مراحل کمک مشاورهای بگیرند که توصیه میشود هرچه افراد علائم آغازین این عشق را که در ابتدا برشمردیم در خود مشاهده کردند بهتر است نزد یک مشاور مراجعه کنند تا بتوانند از بروز احساس شکست در یک رابطهی عاطفی جلوگیری کنند.
شکست عشقی در مردان و زنان
لابد گاهی از خود پرسیدهاید که چه چیز باعث میشود تا زنان بخواهند مرتب درباره وقایع زندگی روزمرهشان با همه صحبت کنند، در حالی که مردان عمدتا درونگراهستند و حال و حوصله صحبت در مورد اتفاقات زندگی روزمرهشان را ندارند.
چرا مردان عمدتا وقت آزاد خود را صرف کار کردن با کامپیوتر و یا خواندن مجلات ورزشی میکنند در حالی که زنان بیشتر ترجیح میدهند به اخبار رسیده از این و آن بپردازند و یا سعی کنند روابطشان با دیگران برازنده و معقول بهنظر برسد؟ چرا مردان و زنان از روابطشان با یکدیگر چیزهای متفاوتی را طلب میکنند؟ شاید علت، تفاوتهای بنیادین در مغز مردان و زنان باشد.
در بررسی نمونهای از تفاوتهای رفتاری، محققان دانشگاه باث متوجه شدند احساس درد در زنان و مردان متفاوت است.
مردان در مواجهه با درد بیشتر به این فکر میکنند که چگونه از شر آن در کوتاهترین زمان ممکن خلاص شوند اما در مقابل، زنان بیشتر درگیر پاسخ احساسیشان نسبت به آسیب هستند که این خود ممکن است باعث شود تا آن ها درد را شدیدتر احساس کنند.
برای مقابله با ناراحتی ناشی از طلاق نیز تفاوت دو جنس به خوبی مشهود است. زنان توانایی بیشتری برای تطابق با موضوع و مقابله با شکست عاطفی دارند. تحقیقی که در یورکشایر انجام شد نشان داد زنان در مقابله با تمامی مراحل مختلف قطع رابطه از مردان قویتر هستند.
۶۱ درصد از زنان اظهار داشتند که در طی ۲ سال اول بعد از طلاق، آن ها بسیار خوشحالتر از موقعی بودند که هنوز در حال زندگی مشترک بودند در حالی که فقط ۵۱ درصد از مردان نظر مشابهی را داشتند.
دکتر فرانک تالیس روانشناس بالینی معتقد است یافتههای فوق را میتوان به وسیله تفاوتهای مشخصی که در مغز دو جنس وجود دارد، توجیه کرد.
در سیر تکاملی، زنان بیشتر اهل معاشرت و رفتارهای اجتماعی هستند، چرا که به هر حال این زنان هستند که بچهها را بزرگ کرده و آنان را برای رویارویی با اجتماع آماده میکنند.
آن ها دارای مهارتهای برقراری ارتباط اجتماعی هستند که مردان فاقد آن هستند و این مهارتها به آن ها اجازه میدهد تا از طریق احساساتشان صحبت کرده و با دوستان و خانوادهشان راحتتر ارتباط برقرار کنند در حالی که مردان کمتر قادر به برقراری رابطه اجتماعی مناسب حتی با دوستانشان هستند و در هنگام ناراحتیهای احساسی و شکست عشقی، بهجای مواجهه با مورد ناراحتکننده، بیشتر سعی میکنند آن را از هر طریق ممکن و لو اینکه در درون خود بریزند، به حداقل برسانند.
شاید یک دلیل علمی برای این موضوع این باشد که مغز مردان طوری تنظیم شده که بهصورت سیستماتیک و تحلیلی عمل کند، در حالی که مغز زنان بیشتر در مورد احساسات تنظیم شده است.
در تحقیق یورکشایر اینطور بهنظر رسید که مزیتهای ذاتی فوق، نقش مهمی در زندگی جنس مونث داشته باشند؛ در طی چند سال اول پس از طلاق، زنان روابط بیشتری با دوستانشان برقرار و وقت بیشتری صرف خانوادهشان کردند و بهدنبال مشاورهها و درمان ناراحتیهایشان بودند در حالی که مردان غالبا برای مقابله با شکست عاطفی، بهدنبال لذتهای موقتی بودند.
عمدتا پس از به هم خوردن یک رابطه زناشویی، مردان برای حفظ اعتماد به نفسشان بهدنبال رابطه جدید هستند بهجای آنکه فکر کنند چرا ازدواجشان با شکست مواجه شده است.
علاوه بر این، برخلاف عقیده عمومی، در یک رابطه دوطرفه، مردان بیشتر از زنان درگیر عشق میشوند چرا که براساس بررسیها مردان بیشتر از زنان تمایل دارند تا غریزهشان را برای رسیدن به فردی که او را جذاب و دلربا میدانند، ارضا کنند.
از طرف دیگر، زنان بیشتر از طریق برنامهریزیشدهتری عاشق میشوند که تحت تاثیر سیر تکاملیشان است. آن ها بیشتر بهدنبال شریکی هستند که مراقبشان بوده و قادر باشد خانوادهشان را هم ازنظر مالی و هم ازنظر عاطفی تامین کند. زنان در رابطهشان با طرف مقابل علاوه بر جذابیتهای فیزیکی، بهدنبال مهربانی و سخاوت نیز هستند.
البته دکتر تایس خاطر نشان میکند فشارهایی نیز در اجتماع وجود دارند که باعث میشوند مردان و زنان به سوی شیوههای رفتاری برنامهریزیشدهشان هل داده شوند. در اجتماع، مردان بیشتر تشویق میشوند تا احساسات خود را کنترل کرده و تابع آن نباشند.
شاید کنترل احساسات در قرون گذشته و بهویژه در جنگها برای مردان خوب بوده باشد، اما در کل کنترل کردن احساسات برای شکلدهی یک رابطه زناشویی کار جالب و مفیدی نیست.
در سمت مقابل، زنان در اجتماع غالبا به سوی شیوه رفتاری رانده میشوند که در طی آن از زنان بیشتر انتظار میرود ملایمتر و مهربانتر باشند که این خود موجب میشود برقراری ارتباط با سایر افراد جامعه برایشان آسانتر باشد.به همین دلیل زنان بیشتر از مردان به اطمینان کلامی اهمیت میدهند.
در تمام موارد ذکر شده سعی شده کارهای پیچیده مغزی تا حد بسیار زیادی ساده شوند. البته باید توجه داشت هیچ زن و مردی تمام خصوصیاتی که محققان در مورد مغز زن و مرد میگویند را ندارد. اغلب مردم مغزهای متعادلی دارند که دارای مقادیر مساوی از خصوصیات مردانه و زنانه است. حتی برخی از افراد دارای مغزهایی هستند که رفتاری خلاف جنس آنها دارد.
دکتر تایس معتقد است تفاوت دو جنس هم در روابط سالم و هم در روابط شکست خورده کاملا مشهود بوده و باید بهدقت بررسی شود. موارد اختلاف زیادی بین دو جنس وجود دارند اما اگر موردی بهطور عمده و در میان تعداد زیادی از افراد صحیح بود، میتواند کمککننده باشد، بهویژه به این دلیل که شما بفهمید و بدانید آن موضوع، یک رفتار عمومی است و یک مورد ناخوشایند و یا شخصی نیست و شما نباید احساس بدی در این مورد داشته باشید.
بهعنوان مثال، ممکن است در اختلاف زناشویی، مرد آرام و ساکت باشد ولی این بدان معنا نیست که وی عصبانی شده است، بلکه معنای عمده آن این است که مغز آن مرد بهتر میتواند مسئله را درون خود و با آرامش حل و فصل کند.
بهطور مشابه، چنانچه زنی برای صحبتکردن و مباحثه پافشاری میکند، نباید فکر کرد علت آن بهرهبرداری از نقزدنهای مداوم است، بلکه این غریزه وی است که از او میخواهد تا برای برقراری ارتباط و نشان دادن احساسش صحبت کند. اگر شما این تفاوتها را قبل از اینکه موردی پیش بیاید درنظر بگیرید، حتما رابطه راحتتر و درک بهتری از طرف مقابل خواهید داشت و متوجه خواهید شد که کار مغزهای متفاوت زن و مرد به کمک یکدیگر کامل میشود.
شکست عشقی در پسران
گزارش جدید علمی نشان میدهد برخلاف تصور عمومی، مردان بیشتر از زنان از شکستهشدن روابط عاشقانه درد عاطفی احساس میکنند.
برخلاف این باور عمومی که زنان از دل شکستگی بیشترین لطمه را میبینند گزارش تحقیقی جدید مطرح میکند که مردان نسبت به پایان روابط خود حساستر از آنچه قبلا تصور میشد هستند.
گزارش جدید علمی که در «مجله بهداشت و رفتار اجتماعی» منتشر شدهاست نشان میدهد با پایان دوستی، این مردان هستند که رنج بیشتری میبرند.
یافتههای این پژوهش که با استفاده از اطلاعات حاصل از ۱۰۰۰ جوان بالغ در سنین ۱۸ تا ۲۳ سال در ایالت فلوریدای آمریکا صورت گرفته، نشان دادهاست مردان در سالهای بیست زندگی خود جداشدن و فراز و نشیب روابط عاشقانه را در مقایسه با زنان تکاندهندهتر احساس میکنند.
این تحقیق بخشی از مطالعه درازمدتی است که درباره بهداشت روانی و دوره انتقالی از بلوغ به بزرگسالی صورت گرفتهاست.
آسیبپذیری متفاوت عاطفی مرد و زن
به نظر محققان علت یافته مطالعه حاضر میتواند آن باشد که زنان در چنین سنی معمولا علاوه بر دوستی با فرد معین دارای شبکه روابط نزدیک با دوستان و اعضای خانواده خود نیز هستند اما مردان جوان غالبا فاقد چنین حمایت اجتماعی هستند.
در چنین شرایطی در صورتی که مرد جوان تنها با یک زن رابطه عاشقانه دارد و او را محرم راز خود میداند اگر این رابطه قطع شود از نظر عاطفی بیشتر آسیبپذیر است حتی اگر احساسات خود را نشان ندهد.
به نظر کارشناسان جامعهشناس رابطه دشوار بین زن و مرد اثر بیشتری روی هویت و ارزشمندی خود مردان جوان دارد.
ملانی بارتلی، پروفسور جامعهشناس کالج دانشگاهی لندن، در این زمینه میگوید: زنان جوان معمولا روابط گستردهتری با دوستان و اعضای خانواده خود دارند که در چنین شرابطی میتواند به آن تکیه کنند. اما مردان جوان کمتر به یکدیگر اعتماد میکنند و این امر میتواند احساس تنهایی در آنها ایجاد کند.
مردان نیز همانند زنان حساس هستند اما گروههای دوستی بین مردان جوان عمدتا بیشتر رقابتجوست تا خوراک روانی برای آنها.
واکنش شدیدتر مردان به کیفیت رابطه
بررسی نشان داد که مردان بیشتر از زنان روابط دشوار را استرسزا ارزیابی میکنند اما در عین حال بیشتر از زنان از یک رابطه عاشقانه شاد کنونی لذت میبرند.
پروفسور رابین سیمون در دانشگاه ویک فارست در کارولینای شمالی در آمریکا که از جمله پژوهشگران مطالعه حاضر است با اشاره به اهمیت این تحقیق درباره رابطه بین روابط عاشقانه خارج از ازدواج و سلامتی عاطفی مردان و زنان در آغاز بزرگسالی میگوید: یافته شگفتانگیز این مطالعه این بوده که مردان جوان بیشتر از زنان نسبت به کیفیت رابطه جاری خود واکنش نشان میدهند.
به نظر این کارشناسان، نتایج اخیر میتواند با توجه به شرایط بحران اقتصادی کنونی تحلیل شود به این گونه که دشواری یافتن شغل برای مردان جوان باعث میشود حس هویت آنها بیشتر به روابط شخصی وابسته شود تا مناسبات شغلی.
پروفسور بارتلی در این باره میگوید: همواره گفته میشود زنان خود را از طریق روابط خود تعریف میکنند و مردان از طریق کارشان به خود اعتبار میبخشند. به نظر او در حال حاضر بهدلیل شرایط سخت شغلی برای مردان جوان شاید این تغییری که کارشناسان مدتها در انتظار آن بودند اتفاق افتادهاست.
محققان در نتیجهگیری از پژوهش اخیر میگویند: دغدغه زنان جوان عمدتا داشتن یا نداشتن رابطه است تا اینکه به طور مداوم شاد باشند. ضمنا زنان جوان بهدنبال شکستن رابطه عاشقانهشان ترجیح میدهند با دوستان خود درباره عواطفشان حرف بزنند. زنان آشفتگی عاطفی خود را با افسردگی ابراز میکنند در حالیکه مردان احساسات خود را بیشتر با مصرف الکل و مواد مخدر نشان میدهند.
پیشتر نیز در پژوهشی با اشاره به «حساسیت عاطفی مردان» نشان داده شدهبود که خلاف باور عمومی مردان هم مانند زنان نسبت به خیانت عاطفی زنانشان حساس هستند.
آن یافته علمی نشان میداد که برخی از مردان همانند بیشتر زنان خیانت عاطفی را رنجآورتر از خیانت جنسی میدانند.
در شکست عشقی فرد حالتی شبیه به سوگ را تجربه میکند که شامل مراحل انکار، خشم، غم و پذیرش است. اولین مرحلهای که فرد تجربه میکند مرحله انکار است و عاشق نمیتواند باور کند که رابطهاش با معشوق پایان یافته است. اولین واکنش انکار ممکن است چند ساعت یا چند روز طول بکشد. ماندن در این فاز میتواند بعدها برای فرد خطرساز شود. دومین مرحله، خشم است.
در این مرحله فرد از اینکه نتوانسته رابطهاش با معشوق را ادامه دهد از خودش خشمگین میشود و احساس گناه شدیدی میکند. حتی گاهی نسبت به دیگران هم دچار خشم میشود؛ مثلا تصور میکند دیگران در اینکه او به معشوقش نرسید مقصرند و آنها را عامل این شکست میداند. مرحله بعدی مرحله افسردگی و غم است. هنگامی که تلاشهای فرد برای جبران ناکامیها از طریق انکار و خشم به نتیجهای نمیرسد این مفهوم که دیگر کاری از دستش ساخته نیست در ذهنش نقش میبندد و دچار افسردگی میشود.
درواقع نرسیدن به معشوق آنقدر فرد را ملول میکند که دیگر انرژیای برایش باقی نمیماند و عواطف، نگرشها و رفتارهای عاشق سرشار از غم، اندوه و افسردگی میشود. در حالت طبیعی فرد بعد از اینکه سه مرحله نخست را پشت سر گذاشت باید به پذیرش برسد و بر حادثه ناگوار درونی خود فائق آید. در بیشتر افراد پذیرش نه به معنای احساس رضایت و خرسندی بلکه به معنای پذیرفتن عدم وصال و از دست دادن معشوق برای ایجاد انطباق و سازگاری است. بعد از پذیرش معمولا علائم باقیمانده افسردگی برطرف میشود و الگوی زندگی فرد به حالت طبیعی بازمیگردد.
جدایی را بپذیرید!
بی گمان تلاش وسیعی برای باور و یا انکار وقوع حادثه جدایی از خود بروز خواهید داد . اما بهتر است حقیقت را بپذیرید و بدانید که واقعا یک جدایی در زندگی شما رخ داده است . ممکن است از خود سوال کنید که آیا به اندازه کافی توانایی تحمل این مصیبت را دارید ؟ بهتر است بدانید که شما به اندازه کافی نیرومند هستید . زندگی نیز جریان داشته و شما در آن حضور دارید.
این رنج فقط از آن شما نیست
شکست و از دست دادن ، بخشی از زندگی ، زنده بودن و انسان بودن است که همگان آن را تجربه کرده اند ؛ تنها وظیفه ما این است که مسیر شکست به پیروزی را تا حد امکان سریع ، به نرمی و با شهامت پشت سر بگذاریم.
بهتر است بدانید که در این راه تنها نیستید . بیش از شش میلیارد نفر در این کره خاکی ، همچون شما در دوران فراق بسر می برند و بد نیست بدانید که وجود همدلی در رنجی مشترک ، از شدت درد آن می کاهد.
بعد از شکست عشقی چه کنیم
۴ حرکت ساده برای برگرداندن عشق از دست رفته
دیدگاه ها