روانشناسی فروشندگی
موضوعات: ترفند های فروشندگی، تکنیک های فروشندگی، فروشندگی حرفه ای، فن فروشندگی، تکنیک های فروش موفق.
برای آموزش جامع کسب درآمد اینترنتی به لینک زیر مراجعه کنید:
۵ حرکت من برای کسب درآمد اینترنتی
اگر مایل هستید راهکارهای ثروتمند شدن را به صورت علمی و بر اساس تجربیات افراد موفق بشناسید پیوندهای زیر را دنبال کنید:
روانشناسی فروش، بازاریابی و تبلیغات
ترفند های فروشندگی
پروفسور آلبرت محرابیان (Albert Mehrabian) استاد دانشگاه UCLA در مورد رویکرد ارتباطات کلامی و غیرکلامی و تاثیرات آنها، نظریه جالبی دارد که به صورت زیر است:او در بررسی های خود نشان داده که میزان اثرگذاری ارتباطات ما از ۳ قسمت کلی تشکیل شده است.
۱. کلام
2. لحن صدا
3. زبان بدن
هر کدام از این ها اثرات متفاوت و قابل توجهی بر روی مخاطب دارد. این تحقیق نشان داده شده که کلام کمتری میزان اثرگذاری را دارد و سهم آن فقط ۷% از ارتباطات است در حالی که لحن صدا (نواخت و تاکید بر واژه ها) ۳۸ درصد از اثرگذاری در ارتباطات را شامل می شود و ۵۵ درصد باقیمانده نیز سهم زبان بدن خواهدبود. (این اعداد شاید به خاطر تعداد عصب های مغزی ما باشد. تعداد عصب های چشم تا مغز ۲۲ برابر تعداد عصب های گوش تا مغز است)
این اعداد واقعا تعجب آور هستند! این یعنی اینکه اگر پشت میز بنشینیم و صحبت کنیم تنها ۷ درصد سبب ایجاد اثر در ارتباط با مخاطب شده ایم! هر چه زبان بدن بهترین داشته باشیم مخاطبان، پیام ما را به راحتی درک و جذب می کنند همانند اسفنج که آب را جذب می کند.
تکنیک های فروشندگی
قدرت، موفقیت و اعتماد به نفس بدون کلام و از طریق استفاده از ارتفاع و فاصله نشان داده می شوند. حالت قائم بدن ما، عقب بودن شانه ها و پایین نیفتادن سر، باعث می شود فرد مقابل، اعتماد به نفس را در ما احساس کند. معمولا ایستادن بیشتر از نشستن، قدرت و اعتماد به نفس را نشان می دهد.
همچنین کیفیت صدا می تواند نقش مهمی در برداشت دیگران از ما داشته باشد. هر چقدر صدای ما رساتر باشد و شمرده تر و با اعتماد به نفس بیشتری صحبت کنیم همکاران و مشتریان مان تمایل بیشتری به ایجاد روابط سازنده با ما خواهندداشت.
حتما برای همه ما اتفاق افتاده است که فروشنده ای جنس بسیار خوبی را به ما معرفی می کند و تمام خصوصیات آن جنس را هم بیان می کند ولی با خود می گوییم:درباره همه چیز صحبت می کند و تمام خصوصیات را می گوید ولی نمی دانم چرا نمی توانم بهش اعتماد کنم!
این یک عامل بزرگ و اساسی در برقراری ارتباط با مشتری است که به ناهماهنگی میان زبان بدن و گفتار ما بر می گردد.
اگر می خواهیم یک فروشنده حرفه ای و درجه یک باشیم باید بسیار به این نکته توجه داشته باشیم و هماهنگی میان زبان بدن و گفتار خود را بسیار به هم نزدیک کنیم. تفاوت میان فروشندگان حرفه ای و فروشنده معمولی هم در همین هماهنگی زیاد رفتارهای غیرکلامی (زبان بدن) و همچنین کلام او است که بسیار هماهنگ و همنوا می باشد.
فروشنده حرفه ای هم می تواند هماهنگی خوبی میان رفتارهای غیرکلامی و کلامی خود ایجاد کند و هم از رفتارهای غیرکلامی مشتری بفهمد که او به طور دقیق تر چه کالا یا خدماتی را نیاز دارد و به طور خاص، با درک خوب خود، برای مشتری بسیار ارزش قائل می باشد.
فروشندگی حرفه ای
فروشندگان حرفه ای و موفق سحرخیر هستند، اگر یک ساعت از خواب خود را در هر روز کم کنید، پنج سال به عمر کاری خود اضافه کرده اید، سحرخیز باشید و برنامه داشته باشید.
میزتان را مرتب نگه دارید، نظم و انضباط هم در روحیه خودتان تأثیر مثبتی دارد و هم در روحیه مراجعه کنندگان به شما، یا کسانی که شما به آنها مراجعه می کنید.
بهتر است از شب قبل برنامه ها و تماس های تلفنی تان را تنظیم کنید.
فعالیت هایتان را اولویت بندی کنید و طبق قانون پارتو ابتدا به ۲۰ % کارهای مهم بپردازید که ۸۰ % مشکلات شما از این طریق حل می شوند و منافع بیشتری نصیب شما می گردد.
فعالیت را اول صبح آغاز کنید، مدیران موفق قبل از منشی ها به سر کار می رسند و لذا این اوقات فرصت خوبی برای تماس برقرار کردن با آنهاست.
فروشنده موفق برای هر مشتری یک پایگاه داده یا پرونده درست می کند. در این پرونده کلیه اطلاعاتی که از مشتری به دست می آورید را ثبت کنید. نظیر: نام، نشانی، شماره تماس، پست الکترونیکی، عنوان های افراد، شماره حساب، منبع تماس اولیه (کسی که اولین بار شما را به مشتری معرفی کرد)، سابقه معاملات، فواصل تماس ها، زمان بندی آنها، جزئیات شخصی، جزئیات جغرافیایی، پیشینه سازمان مشتری، جزئیات مالی و …
فن فروشندگی
تبلیغات، ناخوشایند ولی ضروری است
بسیاری از مردم، عقیده دارند که تبلیغات، ابزاری برای فروش محصولات، به هر شکل ممکن است. آنچه بازاریاب به آن توجه نمیکند، این مسئله است که مشتری دوست ندارد فریب داده شود. پس فقط مزایایی را تبلیغ کنید که محصول شما به مشتری ارائه میدهد و هرگز در مورد چیزی، اغراق نکنید. مردم تنها در صورتی برای خرید مجدد نزد شما بازخواهند گشت که ادعای شما در مورد محصولتان، درست باشد.
استفاده از تبلیغات، برای جلب توجه افراد به سمت محصول شما ضروری است. از رسانههایی برای تبلیغات استفاده کنید که بیشترین تناسب را با محصول شما و زمان انتشار آن دارند. رادیو، تلویزیون، انتشارات و اینترنت، بعضی از رسانههایی هستند که میتوانید برای تبلیغ کسبوکار خود بر آنها تکیه کنید. هرگز برای انجام تمام تبلیغات خود فقط با یک شرکت قرارداد نبندید. اگر صاحب یک سِری از محصولات هستید، تبلیغات هر یک از محصولات خود را به یک شرکت بسپارید و برای سنجش اینکه تبلیغات کدام شرکت، بیشترین بازدهی و کارایی را داشته است، آزمون دوگانه یا دوبخشی (split test) را انجام دهید.
نمونههای رایگان توزیع کنید
بارها و بارها این مسئله به اثبات رسیده است که توزیع نمونههای رایگان به مشتری میتواند موجب فروش موفق شود. اگر کتابی برای فروش دارید، یک یا دو فصل از آن را به صورت رایگان در اختیار افراد قرار دهید. اگر محصولی را میفروشید، بستههایی کوچک از نمونه را به مصرفکنندگان بدهید تا محصول شما را امتحان کنند. اگر خدمتی را ارائه میدهید، مشاورهی اولیه را به صورت رایگان انجام دهید. وقتی مشتری بالقوه، از محصول یا خدمت شما استفاده میکند، در مورد تصمیم برای خرید از شما، اطمینان بیشتری مییابد و این مسئله منجر به تسریع فرآیند خرید میشود.
به مشتریانتان، توجه و رسیدگی کنید
تبلیغ کردن برای محصولات، به تنهایی کافی نیست و فقط موجب میشود تا خریدار، برای استقبال از محصول شما راغبتر باشد. وقتی محصول خود را آزمایش کردید، به مشتریانتان توجه و رسیدگی کنید و مطمئن شوید که میتوانند به راحتی و بدون دردسر، محصول شما را خریداری کنند. روی مهارتهای برخورد با مشتری بیشتر کار کنید.
تکنیک های فروش موفق
یکی از مهمترین اکتشافات قرن بیستم در حوزه ی عملکرد انسان این بود که کارکنان برتر در هر حوزه، از جمله فروش فقط کمی بهتر از همردههای خود در موارد کلیدی هستند.
این تفاوت کوچک در عملکرد “حاشیه ی برد” نامیده میشود. افراد برتر در هر حوزهای حاشیه ی برد خود در آن حوزهها را گسترش دادهاند و در نتیجه به عملکرد فوقالعاده و نتایج فوقالعاده دست مییابند.
مثال محبوب من مسابقه ی اسبدوانی است. در مسابقه ی اسبدوانی، اسبی که با اختلاف چند سانتیمتر در جایگاه نخست قرارگرفته، ۱۰ برابر اسب دوم جایزه میگیرد. آیا اسبی که برنده شده ۱۰ برابر سریعتر از اسب دوم است؟ آیا اسب برنده ۱۰ درصد سریعتر از اسب بازنده است؟ پاسخ منفی است. اسب برنده فقط به اندازه ی چند سانتی متر سریعتر است. شاید این فاصله به ۹ سانتیمتر هم نرسد.
فروشندهای که فروشی را قطعی میکند، صد درصد کار را انجام داده است و صد درصد کمیسیون را میگیرد. آیا شخصی که فروش کرده دو برابر بهتر از شخصی است که فروش نداشته است؟ در همه ی موارد، افراد دارای بهترین و ضعیفترین عملکرد از نظر مهارت و توانایی، اختلاف ناچیزی با هم دارند.
شخصی که سالانه ۲۵۰.۰۰۰ دلار فروش میکند، ۱۰ برابر بهتر و باهوشتر یا سختکوشتر از فردی نیست که همان محصول را میفروشد اما درآمد سالانهاش فقط ۲۵.۰۰۰ دلار است.
موضوع هوش نیست
در مطالعهای که چند سال پیش در نیویورک انجام شد، محققان ۱۰۰۰ فرد بالغ را بهطور تصادفی انتخاب کردند و ضریب هوشی آنها را سنجیدند. آنها دریافتند که ضریب هوشی باهوشترین فرد فقط ۲.۵ برابر کمهوشترین فرد بود؛ اما شخصی که بیشترین درآمد را داشت (و لزوما باهوشترین نبود) درآمدش ۱۰۰ برابر کمدرآمدترین فرد بود.
نتیجه ساده است: استعداد یا توانایی به تنهایی دلیل موفقیت نیست. همه ی افراد استعداد و توانایی ذاتی برای فروش دارند. روش استفاده از آن استعدادها و تواناییهای ذاتی تعیینکننده ی موفقیت است.
روانشناسان موارد مختلفی را برای سرعت بخشیدن به فرآیند تصمیم خرید مشتری مشخص کردهاند. در فرآیند معمول خرید، مشتری اغلب چند بار فروشنده را میبیند، با او صحبت میکند و سپس منافع و مزایای خرید یا عدمخرید را با دقت در نظر میگیرد. بعد از یک فرآیند طولانی، بالاخره به این نتیجه میرسد که محصول یا خدمت را بخرد.
استفاده از محرکهای فروش
محققان دریافتهاند که میتوانید در گفتوگوی فروش از چند “محرک” روان شناختی استفاده کنید که منجر به خرید فوری مشتری میشود. با این روش دیگر نیازی به فرآیند طولانی فروش نیست. این محرکها در اغلب فعالیتهای بازاریابی و تبلیغاتی موفق استفاده میشوند تا افراد را از بیعلاقگی کامل به اشتیاق زیاد برای خرید بکشانند. گاهی این اتفاق در بازه زمانی ۳۰ تا ۶۰ ثانیهای پخش آگهی تلویزیونی رخ میدهد. از این محرکها میتوان در فروش هم استفاده کنید.
سالها تحقیق در حوزه ی روانشناسی انگیزشی به کشف دلیل رفتار افراد، به خصوص هنگام خرید پرداخته است. تحقیقات نشان میدهند که هر مشتری نیازهای ناخودآگاه عمیقی دارد که باید قبل از اتخاذ تصمیم خرید برطرف شود. دلایل خرید محرکهایی هستند که باعث تصمیم فوری برای خرید میشوند. آنها فورا به این نیازهای ناخودآگاه ربط داده میشوند. استفاده از این محرکها فرآیند خرید را کوتاه میکند.
دیدگاه ها